«مادرنوشت»

بدون مامانم هرگز!چسبیدن به والدین و اضطراب جدایی زمانی تبدیل به یک بحران می‌شود که کودک به سن مدرسه یا مهدکودک رسیده است. اینجاست که به هیچ صراطی مستقیم نمی‌شود و حاضر نیست دست مادر یا پدرش را‌‌ رها کند و بدون جیغ و داد هیستریک چند دقیقه تنها بماند. عادت دادن کودک به تنها ماندن و عادت دادن خودتان به سر و صداهای او راه‌حل اساسی این مشکل است. پس اگر بچه‌ای دارید که بیش از حد به شما می‌چسبد و به قول اطرافیان کمی لوس شده است، بهتر است خودتان را برای یک قشقرق حسابی آماده کنید . را ... هکار اصلی اینه که بچه باید متوجه بشه که شما اون رو تنها نمی گذارید  و اصلا دوست ندارید این کار را بکنید ولی هر وقت مجب...

ما والدین باید مواظب رفتارهامون باشیم چرا که آینه ای در برابر کودکانمون هستیم. چه خوبه که اگر قبل از بچه دارشدن به فکر بر طرف کردن مشکلات و مسایل روحی خودمون باشیم و بعد اقدام به آوردن موجود زنده ای بکنیم که تمام مسئولیت تربیت روانی و جسمیش به عهده ماست. چرا که تاثیر رفتارها واکنش ها و عکس العمل های ما مامان ها و باباها بیش از اندازه روی کودکمون تاثیر می گذاره. مادری که خودش افسردست و در زندگی از هیچی لذت نمی بره همیشه جدی و خشکه و کودک درونش نابود شده اغلب بچه هایی رو با همین خصوصیات تربیت می کنه و البته شاید هم این خصوصیات پر نگ تر در کودکشون دیده بشه که از یک ویژگی رفتاری به یک اختلال تبدیل بشه. یا مامان های استرسی و پر اضطراب این استرس ...

حدود 9 روزه که ستیا سرما خورده پنج شنبه دو هفته پیش که با یک تب شروع شد و بعدش با سرفه و بینی گرفته و ... . ما هم رو آوردیم شلغم درمانی، آب لیمو شیرین و آویشن و.... دکترم بردیمش و گفت ویروسه. و ازون موقع من منتظرم که خوب بشه  که البته شده ولی سرفه هاش گاهی هست هوا هم که بدجور پاییزی و  سرد و گرفتست  و من هم تو خونه احساس زندانی بودن می کنم . این روزها کلی برنامه و فکر توی سر دارم از طرفی کنکور دکترام که کلی انرژی و کار می بره، نوشتن یک کتاب ناتموم، خود ستیا و خوشحال و راضی نگه داشتنش، تولدی که می خوام واسش بگیرم.... احساس فرسایش ی کنم گاهی اصلا می خوام همه چی رو بی خیال شمو فرار کنم  مشغله فکریم زیاده شب ها تا نزدیک ه...

برای کمتر شدن لجبازی بچه ها بهشون حق انتخاب بدیم. مثلا وقتی داره بازی کامپیوتری می کنه بهش نگیم تو همین الان باید بازی تو تموم کنی، مسلماً اون هم چنین چیزی رو نمی پذیره و به کارش ادامه می ده مخصوصاً در نوجوانی. می تونیم یک دستور یک گزینه ای رو به دو گزینه برای انتخاب تبدیل کنیم. در اینجا می تونه این طوری بشه که مثلا پسرم یا الان بازی تو تموم می کنی و فردا هم دو ساعتتو بازی می کنی یا به بازی کردنت ادامه می دی ولی دیگه فردا از بازی خبری نیست، خودت انتخاب کن. این طوری بچه ها چون ... می بینن حق انتخاب دارن کمتر لجبازی می کنن و احساس فشار نمی کنن. حتی برای تنبیه دادن به او حق انتخاب بدید. تو می تونی این تنبیه رو انتخاب کنی با این کاری که می کن...

اگه بچه ها در مواقع طبیعی توجه مورد نیازشون رو از والدین دریافت کنند دیگه نیازی نیست که برای جلب توجه اون ها بیمار بشن تا والدینشون بهشون نگاه و محبت کنه. گاهی وقت ها کودک اصلاً توی خونه دیده نمی شه توسط والدینش و به حساب نمیاد. کارهای مثبت انجام می ده نقاشی می کشه ولی هیچ بازخوردی هیچ آفرینی و توجهی که مورد قبولش هست رو دریافت نمی کنه، تو این موارد گاهی بچه ها مریض بودن رو انتخاب می کنن این گونه مادر و پدر دست نوازشی به سر بچه می کشن و توجه و دلسوزی می کنن این بچه ها بیشتر روزهای سال رو مریض اند یک روز دل درد یک روز سرما خوردگی و... بعضی بچه ها هم وقتی توجه مثبت (که از انجام کارهای مثبت به دست میاد) رو به اندازه کافی دریافت نمی کنن رو میا...

گاهی وقت ها دلم تنگ می شه واسه کار بیرون از خونه، واسه این که به کلینیک  برم مراجع ببینم با همکارام چایی بخورم و بخندمو تبادل نظر کنم. دلم لک می زنه واسه نصیحت و جلسات فرزند پروری که واسه والدین می ذاشتیم. راستش خیلی آسونه این که آدم یک سری اصول رو یاد داشته باشه و به بقیه بگه این کار رو بکن یا این کارو نکن. اما حقیقتش اینه که یک مادر خوب بودن خیلی خیلی سخت تره از یک روانشناس خوب بودن. یک روانشناس خوب، می تونه خیلی خوب راهنمایی کنه و حرف بزنه، اما یک مادر خوب باید خـوب عمـــــــل کنه. عمل کردن سخت تر از حرف زدنه و به تبع پاداشش هم بیشتره.  گاهی این خونه موندن ها باعث می شه دچار روزمزگی بشم هرچند که سرم گرمه به درس خوندن و ...